داستان فیلم درباره یک طراح اسباب‌بازی مشتاق از السالوادور به نام الخاندرو می‌باشد که در تلاش است ایده‌های غیرمعمول و غیرعادی خود را در نیویورک به اجرا درآورد، اما با پایان یافتن زمان ویزای کاری او همه چیز تغییر می‌کند. حال کمک به یک فرد طرد شده از دنیای هنر نامنظم به نام "الیزابت" تنها امید الخاندرو برای ماندن در نیویورک و تحقق رویاهایش است و ...

داستان فیلم درباره یک قاتل تنها، خونسرد و حرفه‌ای است که همیشه در سایه منتظر هدف بعدی خود می‌باشد. اما در این میان پس از یک شکست فاجعه‌بار همه چیز تغییر کرده و او گرفتار یک تعقیب و گریز خطرناک می‌شود و ...

داستان فیلم درباره یک هنرمند به نام "جولی هارت" که به همراه مادر پیرش به خانه خانوادگی خود بازمی‌گردند. خانه‌ای بزرگ که اکنون به هتلی پر از رمز و راز تبدیل شده است. حال جولی و مادرش باید با اسرار مدفون در این خانه مرموز روبرو شده و ...

پینوکیو که اکنون به یک پسر واقعی تبدیل شده است، تلاش می کند که انتظارات پدرش را برآورده کند، اما او نمی تواند همیشه سر به راه باشد و از قوانین پیروی کند و ...

یک استاد دانشگاه در سفری به استانبول با جنی روبرو می شود که حاضر است در ازای آزادی اش سه آرزوی او را برآورده کند و ...

فیلم روایتگر داستان زنی است که در حال سفر به "بوگوتا" است. او دچار سندرومی شده که باعث می‌شود صداهای عجیبی در سرش بشنود. وقتی‌که او در حومۀ شهر ساکن می‌شود، این صداها بلندتر و عمیق‌تر می‌شوند و او تصمیم می‌گیرد که از آنها سر دربیاورد و ...

داستان فیلم درباره زنی به نام "جولی" که پس از رابطه پر فراز و نشیب خود با یک مرد مسن کاریزماتیک اما فریبکار، با ساختن فیلم فارغ التحصیلی خود و جدا کردن واقعیت از داستان استادانه ساخته او، شروع به گره زدن عشق شدید خود به او می‌کند و ...

در اوایل دهه 1980 میلادی، یک زن جوان و ثروتمند به نام جولی پس از ورود به مدرسه فیلم‌سازی، با یک مرد پیچیده و غیرقابل اعتماد رابطه‌ای دوستانه برقرار می‌کند و ...

نامه عاشقانه ارسال شده به خبرنگاران مستقر در یک پایگاه خبری آمریکایی واقع در کشور فرانسه، منجر به انتشار داستان هایی در یک مجله فرانسوی می شود و ...

فیلمی کوتاه که اقتباسی است از نمایش‌نامه‌ای به همین نام نوشته‌ی "ژان کوکتو" فرانسوی و داستان نمایش‌نامه در مورد زن جوانی است که با معشوق پنج سال گذشته‌اش که قرار است یک روز بعد با زنی دیگر ازدواج کند از طریق تلفن گفتگو می‌کند و …

دو میلیارد سال پیش از ما، نژاد آینده بشر در آستانه انقراض قرار دارد. تقریباً تمام آنچه در جهان باقی مانده است، آثار تاریخی تنها و سورئال هستند و پیام آنها را به بیابان می تابانند …

یک کارچاق‌کن هالیوود در دهه‌ی 1950 سعی می‌کند تا مشکلات بازیگران استودیو را حل و فصل کند، اما یک اتفاق باعث دردسری بزرگ برای او می‌شود.

داستان دختر جوان اهل ایالات متحده است که برای حضور در یک آکادمی معروف به برلین می‌رود و به مرور متوجه می‌شود که اتفاقات شومی در این آکادمی رخ می‌دهد و ...

داستان فیلم درباره فردی به نام جان کانستنین می باشد. او قبلا به خاطر گناهانی که انجام داده و در نهایت خودکشی اش به جهنم رفته است اما زندگی دوباره ای به او عطا می شود تا اینکه با انجام کارهای نیک به بهشت برین راه یابد. در ادامه اما با ورود به ماجرایی خطرناک، بالاخره باید به مبارزه با شیاطین برود که قصد دارند به دنیا آمده و …

داستان فیلم در سال ۱۹۶۰ اتفاق می افتد و درباره ی دو دوست هست که تصمیم می گیرند از محل زندگیشان بیرون بیایند. اما این تصمیم سبب می شود تا اهالی منطقه همه جا را به دنبال آنها بگردند و در حین این جستجو اتفاقات مختلفی را پشت سر بگذارند و…

جزیره سگ‌ها ، فیلمی انیمیشنی محصول سال ۲۰۱۸ به کارگردانی وس اندرسون معروف است. ستارگان زیادی در این فیلم انیمیشنی حضور دارند که از جمله‌ی آنها می‌توان به برایان کرانستون ، بیل موری و ادوارد نورتون اشاره کرد. داستان فیلم انیمیشنی جزیره سگ‌ها در ژاپن و حول پسری رخ می‌دهد که در تلاش برای پیدا کردن سگ خود می‌باشد و…

یک ژنرال چهار ستاره‌ی موفق و کاریزماتیک به نام "گلن مک‌ماهون" (برد پیت) فرماندهی نیروهای ناتو در افغانستان را بر عهده میگیرد، اما تبدیل به طمعه‌ی یک روزنامه نگار افشا‌گر میشود...

"میجا" دختر جوانیست که همه چیزش را به خطر انداخته و یک تنه جلوی یک شرکت قدرتمندِ چند ملیتی ایستادگی میکند تا نگذارد آنها بهترین دوستش "اوکجا"، که یک جانور عظیم الجثه می باشد را از چنگش درآورند...

یک جراح با استعداد اما متکبر و مغرور که پس از حادثه ای ناگوار شغلش را از دست می دهد، راه تازه ای را پیش روی زندگی اش می بیند. او توسط یک جادوگر آموزش می بیند تا از دنیا در برابر افراد شرور محافظت کند...

داستان «هتل بزرگ بوداپست» بین جنگهای جهانی اول و دوم در آلمان روی میدهد و بر ماجراهای گوستاو اچ (فاینس)، متصدی خدمات جانبی یک هتل اروپایی معروف و زیرو مصطفی (رِوولوری)، یکی از کارگران هتل متمرکز است که قابل اعتمادترین دوست او میشود. داستان حول محور سرقت و پیدا کردن یک تابلو نقاشی ارزشمند متعلق به عصر رنسانس و نبرد برای ثروت بی اندازه یک خانواده میگردد که در پس زمینه وقایع دراماتیک تاریخی روی میدهد...

 داستان این پس از پخش شدن گازی سرما ساز در سطح کره زمین می باشد که با یخ بندان زمین تقریبا تمام زندگی های جاندارن کره ی زمین را نابود کرده است و حالا نجات یافتگان در قطاری بنام Snowpiercer درحال سفر می باشند که آن نیز طبقه بندی شده است . در این فیلم مشاهده می کنیم که افراد ساکن در طبقه پایین قطار تصمیم می گیرند تا در مقابل افراد پولدار و مرفح طبقه ی دیگر قطار شورش کنند و ... 

این بار هم مانند دو قسمت قبلی سرزمین های نارنیا توسط نیروهای شیطانی به شدت در خطر است و بچه های انگلیسی به طریقی پا بر این سرزمین می گذارند تا بتوانند با پیدا کردن هفت شمشیر جادویی و طی یک سفر دریایی بسیار خطرناک باری دیگر منجی نارنیا شوند...

یکسال از حوادثی که برای پیتر، سوزان، ادموند و لوسی با وارد شدن به سرزمین نارنیا از طریق جارختی اتفاق افتاد، گذشته است. آنها یکروز که وارد یک ایستگاه قطار شده اند بطور جادویی مجدداً وارد سرزمین نارنیا می شوند. هزار سال نارنیایی از خروج آنها از این سرزمین گذشته است، حیوانات ناطق از بین رفته اند و یک شاه شیطانی و سنگدل به اسم میراز بر آن سرزمین حکمرانی می کند...

دیسکی حامل خاطرات یک مامور سی آی ای به دست دو تن از کارکنان یک باشگاه ورزشی می افتد، و آن‌ها تصمیم می گیرند دیسک را بفروشند...

داستان فیلم حکایت عجیب بنجامین باتن ، داستان پیرمردی بنام بنجامین ( براد پیت ) است که در سن 80 سالگی انگار دوباره متولد می شود و سنش هر سال کاهش می یابد تا دوباره به سنین جوانی می رسد .او در سن 80 سالگی عاشق دختر بچه ای بنام دیزی (کیت بلانشت ) می شود و هنگام که دوباره به سن جوانی می رسد رابطه عاطفی شدیدی با او دارد …

«مایکل کلایتون» (جرج کلونی) که قبلا قمارباز قهاری بوده است، از طرف یک شرکت مهم در نیویورک به عنوان وکیل استخدام می‌شود. کلایتون در طی یک ماجرا متوجه فعالیت های دیگر شرکت می شود و درصدد سامان بخشیدن به اوضاع بر می آید...

جنگ جهانی دوم. چهار بچه از راه گنجه ای بزرگ به سرزمین نارنیا می روند که زیر سلطه ی ملکه خبیثی است که آن جا را در زمستانی ابدی نگه داشته و مانع ورود کریسمس به آن جا شده است. منجی شیروش بزرگ، «اصلان» نیز برای نجات «نارنیا» و ساکنانش به کمک بچه ها می آید...

دیوید ایمز (تام کروز) دنیا را در دستانش دارد. او هر چه بخواهد دارد: مکیت یک موسسه انتشاراتی ، ثروت فراوان ، زیبایی ، یک خانه خارق عاده در منهتن و یک دوست دختر س +ک به نام جولی (کامرون دیاز). یک روز او دختری به اسم سوفیا (پنه لوپز کروز) را می بیند و ناگهان کشف می کند عشق چیست. بدبختانه رابطه رو به رشد دیوید با سوفیا، حسادت جولی را برمی آنگیزد، ظاهرا او از رابطه در واقع سرسری دیوید با خودش برداشت دیگری کرده، بنابر این دیوید را به گردش با ماشین دعوت می کند، ماشین را به جایی می کوبد، خودش می میرد . دیوید نجات می یابد اما صورتش از شکل افتاده و باید ماسکی به چهره بزند تا زخم های صورتش را بپوشاند . این حادثه باعث می شود دید او نسبت به زندگی تغییر کند .